من قبلاً در زندگی تجربه داشتم - همانطور که مطمئنم شما هم دارید - جذب یک مهارت یا موضوع جدید، یادگیری بسیار زیاد، اما بعد از آن در نقطهای به نقطهای رسیدم و واقعاً هرگز پیشرفت چندانی نکردم.آموزش و اخبار
به عنوان مثال، من با مطالعه یک زبان خارجی این اتفاق افتاده است. من بعد از چند سال تمرین بسیار متمرکز در یک مقطع میتوانستم روسی را کاملاً خوب صحبت کنم، اما هرگز واقعاً از سطح اولیهای که به دست آوردم پیشرفت نکردم. در واقع، نه تنها پیشرفت نکرده ام، بلکه تسلط من به زبان روسی اکنون در طول یک دهه به طور پیوسته کاهش یافته است.
شاید شما هم با یادگیری یک زبان، یا یک ساز موسیقی، یا با دنبال کردن مهارتها و تفکر پیشرفتهای که میتواند شغل شما را به جلو سوق دهد، چیزی مشابه را تجربه کرده باشید.
در هر یک از این سناریوها - و سناریوهای بیشمار دیگر - ممکن است به اندازه کافی انگیزه داشته باشیم تا در تمرین عمدی شرکت کنیم و با انجام این کار به سطح قابل توجهی از شایستگی دست یابیم. اما در نهایت، دستاوردهای یادگیری که از تمرین خود به دست می آوریم شروع به کاهش می کند. ما تمرین میکنیم، مطالعه میکنیم، حرکتها را طی میکنیم، اما واقعاً بهتر نمیشویم. در مورد تجربه من با زبان روسی، انگیزه من شروع به کاهش کرد و پیگیری من برای سطوح بالاتر شایستگی - و در نهایت تسلط - همراه با آن کمرنگ شد.
این نوع تجربه - و راه حل - در مدلی که توسط ویتنی جانسون و خوان کارلوس مندز-گارسیا توسعه داده شده است، به خوبی ثبت شده است.بهترین فیلم های تاریخی
جانسون و مندز-گارسیا یادگیری و توسعه را در امتداد "منحنی S" می بینند که به آرامی شروع می شود، برای یک دوره شتاب می گیرد و سپس صاف می شود. همانطور که جانسون در یک پست وبلاگ HBR بیان می کند:
همانطور که ما به دنبال توسعه شایستگی در حوزه جدیدی از تخصص هستیم، در حال حرکت به سمت منحنی یادگیری شخصی، در ابتدا پیشرفت کند است. اما از طریق تمرین عمدی، ما کشش را به دست میآوریم و وارد یک چرخه فضیلتمند میشویم که ما را به نقطه شیرینی از شتاب دادن به شایستگی و اعتماد به نفس سوق میدهد. سپس، با نزدیک شدن به تسلط، چرخه معیوب آغاز میشود: هر چه کاری که انجام میدهیم به عادت تبدیل شود، کمتر از تأثیرات «احساس خوب» یادگیری لذت میبریم: این دو چرخه منحنی S را تشکیل میدهند.
من قبلاً در زندگی تجربه داشتم - همانطور که مطمئنم شما هم دارید - جذب یک مهارت یا موضوع جدید، یادگیری بسیار زیاد، اما بعد از آن در نقطهای به نقطهای رسیدم و واقعاً هرگز پیشرفت چندانی نکردم.آموزش و اخبار
به عنوان مثال، من با مطالعه یک زبان خارجی این اتفاق افتاده است. من بعد از چند سال تمرین بسیار متمرکز در یک مقطع میتوانستم روسی را کاملاً خوب صحبت کنم، اما هرگز واقعاً از سطح اولیهای که به دست آوردم پیشرفت نکردم. در واقع، نه تنها پیشرفت نکرده ام، بلکه تسلط من به زبان روسی اکنون در طول یک دهه به طور پیوسته کاهش یافته است.
شاید شما هم با یادگیری یک زبان، یا یک ساز موسیقی، یا با دنبال کردن مهارتها و تفکر پیشرفتهای که میتواند شغل شما را به جلو سوق دهد، چیزی مشابه را تجربه کرده باشید.
در هر یک از این سناریوها - و سناریوهای بیشمار دیگر - ممکن است به اندازه کافی انگیزه داشته باشیم تا در تمرین عمدی شرکت کنیم و با انجام این کار به سطح قابل توجهی از شایستگی دست یابیم. اما در نهایت، دستاوردهای یادگیری که از تمرین خود به دست می آوریم شروع به کاهش می کند. ما تمرین میکنیم، مطالعه میکنیم، حرکتها را طی میکنیم، اما واقعاً بهتر نمیشویم. در مورد تجربه من با زبان روسی، انگیزه من شروع به کاهش کرد و پیگیری من برای سطوح بالاتر شایستگی - و در نهایت تسلط - همراه با آن کمرنگ شد.
این نوع تجربه - و راه حل - در مدلی که توسط ویتنی جانسون و خوان کارلوس مندز-گارسیا توسعه داده شده است، به خوبی ثبت شده است.بهترین فیلم های تاریخی
جانسون و مندز-گارسیا یادگیری و توسعه را در امتداد "منحنی S" می بینند که به آرامی شروع می شود، برای یک دوره شتاب می گیرد و سپس صاف می شود. همانطور که جانسون در یک پست وبلاگ HBR بیان می کند:
همانطور که ما به دنبال توسعه شایستگی در حوزه جدیدی از تخصص هستیم، در حال حرکت به سمت منحنی یادگیری شخصی، در ابتدا پیشرفت کند است. اما از طریق تمرین عمدی، ما کشش را به دست میآوریم و وارد یک چرخه فضیلتمند میشویم که ما را به نقطه شیرینی از شتاب دادن به شایستگی و اعتماد به نفس سوق میدهد. سپس، با نزدیک شدن به تسلط، چرخه معیوب آغاز میشود: هر چه کاری که انجام میدهیم به عادت تبدیل شود، کمتر از تأثیرات «احساس خوب» یادگیری لذت میبریم: این دو چرخه منحنی S را تشکیل میدهند.